معنی از سبکهای نقاشی یا معماری
حل جدول
عربی به فارسی
وابسته به معماری , معماری
لغت نامه دهخدا
معماری. [م ِ](حامص) بنایی و علم بنایی و شغل معمار.(ناظم الاطباء). عمل و شغل معمار. || آبادانی. آبادسازی:
مصطفی آمده به معماری
که دلم را خراب دیدستند.
خاقانی.
به معماری کعبه چون دست برد
زمانه براهیم پنداشتش.
خاقانی.
این فسانه از بهر آن گفتم که تا آنگه که معماری این مزرعه به تو مفوض است نگذاری که بی عمارت گذارند.(مرزبان نامه ص 292).با این مقدمات معماری ولایت خوارزم بدو ارزانی داشتیم.(التوسل الی الترسل ص 112).
نقاشی
نقاشی. [ن َق ْ قا] (حامص) حرفه ٔ نقاش. صورتگری. مصوری. چهره گشائی. تصویرکشی. نگارگری. نقاشه. || (اِ مرکب) نقش. عمل نقاشی. (یادداشت مؤلف). تصویر. صورت. نگار. نقشی که به دست نقاش کشیده شده است. آنچه نقاش رسم کرده است. || کارگاه نقاشی. محل کار نقاش. جای نقاش. جائی که در آن صورتگری کنند. || دفتر یا کتابچه ٔ نقاشی و کاغذ نقاشی که خاص تصویر کشیدن است.
فرهنگ فارسی هوشیار
رازیگری مهرازی ساختمان غلگیری عمل و شغل معمار، عمارت آبادانی: } این فسانه از بهر آن گفتم که تا آنگه که معماری این مزرعه بتو مفوض است نگذاری که بی عمارت گذارند . { (مرزبان نامه. تهران سال 1317 ص 292) . } با این مقدمات معماری ولایت خوارزم بدو ارزانی داشتیم. { (التوسل الی الترسل. 112)
نقاشی
در تازی نیامده نگار گری، رنگ کاری عمل و شغل نقاش و آن از هنرهای تصویری و هنری است دو بعدی که بر روی سطح انجام میشود. هر چند در نقاشی عمق و فضا به بیننده القا ء میگردد عملا در آن عمق وجود ندارد و وجود عمق و فضا در آن نتیجه رعایت قواعد پرسپکتیو است. مواد اصلی در نقاشی عبارت از بوم و رنگ است. نقاشی بر حسب چگونگی بوم یا سطح و زمینه آن و رنگ بچهار نوع قسمت میشود: فرسک (نقاشی دیواری) دترامپ نقاشی رنگ و روغن نقاشی آب رنگ
فارسی به ایتالیایی
architettura
معادل ابجد
939